![]() |
![]() |
|
ساقی رضوان ( جمعه 89/5/15 :: ساعت 7:27 عصر)
سلامٌ علی ساکن کربلا ... پر می زنه دلم برای کربلا ...
پ.ن: آجی! یادت نره دل منو با خودت بردیا...الان هم سامرا رفتی هم کاظمین...الان پیش مولا علی.ع. هستی...الان کمتر از دو روز مونده تا برسی به کرببلا...الان چه زود رسیدی به اونچه که گلایه کرده بودی...الان من دلتنگم...الان اشکام دلشون میخاد پلکامو پس بزنن و سرریز شن...الان قلبم داره یه راهی پیدا میکنه تا بیاد بیرون از سینه...الان میدونم داری عقده هاتو وا میکنی...تموم اون چیزایی که دلتو تنگ میکنن همیشه...جای خوبی پیدا کردی...بگو...به مولا بگو...اگه نگی باید بری یه چاه برا خودت پیدا کنیا....پس بگو... الان... کاش... هوای دلمو داشته باش آجی...
التماس دعای فرج...یا علی...
|
![]() |
![]() |
|
ساقی رضوان ( سه شنبه 89/5/12 :: ساعت 3:54 عصر)
مینویسم تا یادم نرود این نعمت بس بزرگی را که از امروز در اختیارم قرار گرفت... خدایـــــــــــــــــــــــا شکرت...
پ.ن: اَللّهُمَّ اِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنا فیما مَضى مِنْ شَعْبانَ فَاغْفِرْ لَنا فیما بَقِىَ مِنْهُ
التماس دعای فرج...یا علی... |
![]() |
![]() |
|
ساقی رضوان ( یکشنبه 89/5/10 :: ساعت 11:54 صبح)
خداوندا بر محمد(ص) و آلش درود فرست آن پناهگاه محکم و فریاد رس درماندگان همان پاکانی که اطاعات و دوستداریشان را لازم شمردی الهی! دلم را با طاعتت آباد ساز و با نا فرمانیت بی یاورم نگذار این ماه، ماه پیامبر توست همان ماهی که رسولت در شب و روز آن به نماز و روزه سخت مشغول بود الهی! مرا را در پیروی از سنت او و دستیابی به شفاعت او یاری کن و از گناهانم چشم بپوش و مرا به رضای خود راضی کن اللهم صل علی محمد(ص) و آل محمد(ص) و عجل فرجهم والعن اعدائهم اجمعین
التماس دعای فرج...یا علی... |
![]() |
![]() |
|
ساقی رضوان ( پنج شنبه 89/5/7 :: ساعت 5:4 عصر)
امشب قبله ی دل من محراب سبز جمکرانه...
فردا شب نوشت: و چقدر چسبـــــــــــــــید...مخصوصا ساعت دو نیمه شب حرم بی بی و دیدار دوست...
التماس دعای فرج... یا علی... |
![]() |
![]() |
|
ساقی رضوان ( دوشنبه 89/5/4 :: ساعت 2:4 عصر)
چه خوش است آن دم که به عالم برسد از کعبه صدایت... مولای من! میلادت که جهان را سراسر نور و شادی کرده اول بر مادرت زهرا.س. و بعد به منتظرانت که بی صبرانه منتظر روی ماهت هستند مبــــــــــــــــــــارک... بیا و نشانی از مادرت به ما بده...
دریاب مرا که دل دریایی من بی تو مرداب است...
پ.ن: ساعت 11 شب فراموش نشه...
التماس دعای فرج...یا علی...
|
![]() |
![]() |
|
ساقی رضوان ( شنبه 89/5/2 :: ساعت 12:51 عصر)
دلم تنگ شده خب... میدونی که... یه بارم دل تو تنگ شه برام... خب چی میشه مگه؟!:( داشتم فک میکردم کی میشه که برات... دعا کن زودتر بشه... خیلی دلم میخاد...
پ.ن: بعضیا از وقتی برگشتن دیگه تحویل نمیگیرن!!! پ.ن: پ.ن پست قبل ظاهرا به چن نفری برخورده!!:دی
التماس دعای فرج...یا علی...
|
![]() |
![]() |
|
ساقی رضوان ( یکشنبه 89/4/27 :: ساعت 5:26 عصر)
پ.ن: چطوریاس که یه عده وقتی شادن خیلی یادت نمیکنن..اما همین که غمگین ناک! میشن یادشون میفته که توام هستی!!! پ.ن: ارباب...مددی
التماس دعای فرج...یا علی... |
![]() |
![]() |
|
ساقی رضوان ( سه شنبه 89/4/22 :: ساعت 2:26 عصر)
همه ما دعای فرج خوندیم همه ما دعا کردیم که بیای از اون همه آدم یعنی دعای یه نفر مستجاب نبود؟! شایدم اگه مث دعاهای مادی مون از ته ته دلمون میخاستیم می اومدی کاش همه هم و غم مون این بود که بیای کاش امروز یا شایدم دیروز که اول شعبان بود اونجا و در کعبه باز شد تمام آدمایی که اونجا بودن فقط و فقط تو رو از خدا میخاستن از ته ته دلشون اون وقت مطمئنا می اومدی خودت که اون زمان اونجایی دعا کن که بیای خودت دعا کن دعاهای ما دیگه... اللهم عجل لولیک الفرج
پ.ن: لیلای من! روز تولد ارباب تو پیششی...به احترام سالهای با هم بودنمون...به احترام خنده ها و گریه هامون...به احترام روزهایی که من لیلای تو بودم و تو...از یاد نبر منو... پ.ن: حالا که تو داری میری پیش عمه سادات، ازش بخواه که پادرمیونی کنه که آقا زودتر بیاد... پ.ن: اعیاد شعبانیه تون پیشاپیش مبارک...
التماس دعای فرج...یا علی...
----------------------------------------- ساعت 8 شب نوشت: الان اخبار نشون داد که امروز بوده اول شعبان و امروز در کعبه باز شده و داخلش رو با گلاب ناب ایرانی شستشو دادن...نشون داد مردمی که دست به دعا برداشته بودن...یابن الحسن آقا بیا... ---------------------------------------- روز تولد ارباب نوشت: بهترین ارباب عمرم! دست به دامن توام! بی سر و سامان توام! میلادت مبارکـــــــــــــــــــــــــــــ ...
|
![]() |
![]() |
|
ساقی رضوان ( چهارشنبه 89/4/16 :: ساعت 10:39 صبح)
ای حرمت ملجأ درماندگان لایق وصل تو که من نیستم اذن به یک لحظه نگاهم بده رضا جان...
پ.ن: ریحانه سادات! یادته اینجا نشسته بودیم و گفتی انگار آسمونشو با آبرنگ کشیدن؟! پ.ن: اربابم! دیدن ضریحت در خواب هم حلاوت دارد...همان طور که در بیداری اشک روانه است در خواب هم...شکرت...
|
![]() |
![]() |
|
ساقی رضوان ( یکشنبه 89/4/13 :: ساعت 5:46 عصر)
هیچ میدانی سردیه شبکه های ضریحت آتشفشان قلبم را دواست...؟! هیچ میدانی چقدر بی تابم وقتی تو نشانه ای را نشانم میدهی اما این منم که... هیچ میدانی نگاهم که به ترمه ی سبز روی مزارت بود نگاهم که به پول های درون ضریحت بود نگاهم که به گوشه ی ششم مزارت بود تمام دنیا مال من بود هیچ میدانی ... هیچ میدانی ... آری میدانم که میدانی! که اگر نمیدانستی نامت که ارباب نبود! بود؟! میگفت بهشتم ایوان طلای توست! اما من میگویم بهشتم نگاهی به ضریح توست! چون وقتی نگاه به ضریحت باشد انگار که در آغوش توام! انگار که... ارباب تمامیه نظرهایت را سپاسگذارم... حتی همان هایی که فقط محض تلنگر به من است... محض...
*کربلا اگر می روی هر آنچه داری ببر نداریت را میگویند...
پ.ن: فاطمه...فاطمه...صدایم را بشنو...تو که هم اکنون ایوان نجف را نظاره ای... التماس دعای فرج...یا علی...
|