![]() |
![]() |
|
ساقی رضوان ( جمعه 89/7/23 :: ساعت 5:9 عصر)
همیشه حسرت منو میخوردی که میرم مشهد... همیشه میگفتی ساقی دعا کن منم برم مشهد... نمیدونم چی کار کردی شب قدر که تو تقدیرت نوشته شد تولد امام رضا(ع) کربلا باشی...!! باورت میشه خودت؟؟ باورت میشه فردا که به اسمته و زدیش به نام امام جواد(ع) ، کنار خودش باشی و صلوات بخونی برا پدرش...؟ باورت میشه دو روزه که مهمون مولامونی؟ باورت میشه رفتی مسجد سهله؟ مسجد کوفه؟ واااااااااای که چقد دلم برا اونجا تنگه! باورت میشه که فردا میری سامرا...میری پیش پدر و مادر صاحبمون؟:(( جایی که من تا حالا نرفتم! حالا هی بشین حسرت منو بخور! دیدی حالا؟؟ دیدی؟
ولی من باورم نمیشه آدم انقد راحت بره کربلا...تو چی کار کردی که...؟!
کاش زودتر بهت مسیج میدادم...وقتی دادم که خاموش بودی...:(( کاش یادت باشه که دلم بی طاقت شده... لحظه ها رو قدم به قدم باهات دارم میام...
زیارتت قبول و گوارای وجود بانوی من!
پ.ن: وقتی دل آواره میشه، قدر سایه ی پرچم عشقتو میدونه... پ.ن: این روزا محتاج دعام... پ.ن: کبوترم ولی پی ِ آب و دونه نیومدم... پ.ن: عکس هم کاظمینه
التماس دعای فرج...یا علی...
|
![]() |
![]() |
|
ساقی رضوان ( جمعه 89/7/16 :: ساعت 5:47 عصر)
این روضه که مظهر آیات کبریاست آرامگاه بانوی دین، خواهر رضاست مطلوب شیعیان و محبان اهل بیت مقصود اهل دل بُود و مشهد لقاست
میلادت مبارک سیّدتی... یا فاطمة اشفعی لی فی الجنة...
پ.ن: این دو بیتی روی پارتیشن های کنار ضریح نوشته شده بود... پ.ن: ما که بامداد امروز تبریکمون رو حضوری عرض کردیم و حسابی دلی از عزا در آوردیم...انشاءالله امام رضا(ع) عیدی بدن بهمون... پ.ن: بدجوری بوی حرم نبوی پیچیده بود نزدیک ضریحش ! پ.ن: روزمون مبارک!
|
![]() |
![]() |
|
ساقی رضوان ( چهارشنبه 89/7/14 :: ساعت 9:15 عصر)
سه روزه که دوستات رفتن خونه ی ابدیشون... سه روزه که نزدیک تر از گمنامای دیگه به مقتداشونن... خوشحالم که توی دانشگاهی دفن شدن که نزدیک تو و دوستات و امام هستن... خوشحالم که... نمی دونم براشون امروز ختم گرفته بودن یا نه... خدا میدونه مادرشون کی بود خدا میدونه خواهرشون کی بود خدا میدونه همسرشون کی بود خدا میدونه دخترشون کی بود اما اگه میدونستن جگر گوشه شون پیدا شده... فکرشم نمیتونم کنم! خودت چی؟ مادر داری؟!:(
التماس دعای فرج... یا علی...
|
![]() |
![]() |
|
ساقی رضوان ( یکشنبه 89/7/11 :: ساعت 5:8 عصر)
ساقی از لطف تو در هر دو سرا ممنونم / بنگر از حسرت دیدار تو چون مجنونم من آواره میخواره بدنام کجا / حرمت میکده و جام و می گلگونم شده بدنامی من ورد زبانها ساقی / ببر از دایره کون و مکان بیرونم مدتی از سر خوان کرمت دور شدم / کس نپرسید چرا غمزده و محزونم نرود از در میخانه مهرت هرگز / گرچه مژگان تو هر دم بکشد در خونم کرمی کن در میخانه به رویم بگشا / که همه هستی خود را به تو من مدیونم هستیام میدهم و کرب و بلا میخواهم / غیر از این هر چه دهندم به خدا مغمونم تا نفس دارم و فریاد زنان میگویم / که من از لطف تو در هر دو سرا ممنونم
پ.ن: آقا جان تسلیت میگم شهادت پدربزرگتون رو... پ.ن: بازم شهید آوردن...
|
![]() |
![]() |
|
ساقی رضوان ( جمعه 89/7/9 :: ساعت 5:27 عصر)
مولایم! می دانم که بی معرفت ترینم... هر چه تو لطف میکنی، من بی معرفتی... کاش کسی باشد که هر روز به یادم آورد که هستی، زندگی می کنی بین ما، مهربان تر از پدری، امین تر از رفیقی، دلسوز تر از برادری و ... همانگونه که پدربزرگت امام رضا(ع) فرموده که: « ...الامام الامین الرّفیق ، و الأخ الشّفیق ، و کالأم البرة و بالولد الصغیر. مفزع العباد... »
کاش چون هفته های گذشته، حداقل هفته ای یکبار متذکر میشدم که... می دانم که خودت میخواستی... باز هم بخواه... ای امام زمانم! تو آنقدر بزرگی که با این همه روسیاهی ام، باز هم به من نظر داری... آنقدر مهربانی که در سخت ترین شرایطم، همدم تنهایی هایم می شوی... آنقدر سخاوتمندی که همیشه شرمسار مهربانی هایت هستم... آنقدر... کاش از ته دل تو را از خدا می خواستیم تا زودتر بیایی... کاش فرجت هر چه زودتر عجل شود...! کــــــــــــاش... اللهم عجل لولیک الفرج التماس دعای فرج...یا علی... |
![]() |
![]() |
|
ساقی رضوان ( پنج شنبه 89/7/1 :: ساعت 5:27 عصر)
حس تلخی که از شب قدر مونده بود امروز تبدیل به شیرینی شد با دیدن عاشقانی که به هوای غبار روبیه مزارتون اومده بودن با بوی گل و گلابی که هنوز هم به مشامم میرسه با...
خوش به حال شهدا که زمین دفتر نقاشی آنها شده است... می توانند هزاران دریا داخل دفترشان رسم کنند...
بعدا نوشت: اینم منبع دو خط بالا!!!!!
التماس دعای فرج...یا علی... |
![]() |
![]() |
|
ساقی رضوان ( سه شنبه 89/6/30 :: ساعت 9:4 عصر)
الهی! توانگران را به دیدن خانه خوانده ای و درویشان را به دیدن خداوند خانه آنان سنگ و گل دارند و اینان جان و دل آنان سرگرم در صورتند و اینان محو در معنا خوشا آن توانگری که درویش است!
«علامه حسن زاده آملی»
پ.ن: بیایید روز جهانی قرآن را در وبلاگ هایمان پیشنهاد دهیم!
التماس دعای فرج...یا علی...
|
![]() |
![]() |
|
ساقی رضوان ( جمعه 89/6/26 :: ساعت 11:17 صبح)
بعدا نوشت: عنوان پست مصرع اوله یه مداحیه! منظورم این نبوده که هر شب...
التماس دعای فرج...یا علی...
|
![]() |
![]() |
|
ساقی رضوان ( سه شنبه 89/6/23 :: ساعت 11:39 صبح)
عجب صبری داری خدا... این کارشون وقیحانه بود اما یه تلنگر بود برا من که چقد بی اعتنایی میکنم به قرآن... و با این بی اعتناییم... خدایا شکرت...
پ.ن: به دلیل اینکه توی مسابقه ی پیام رسان دوم شدم... تا مدت زیادی دیگه توی وبلاگم تبلیغات نخواهید دید!
التماس دعای فرج...یا علی...
|
![]() |
![]() |
|
ساقی رضوان ( شنبه 89/6/20 :: ساعت 9:48 عصر)
به سر سپهر برین را بود هوای پریدن بدان امید که گردد به خاک کوی تو ملحق
پ.ن: جای همگی سبز! تا جایی که ذهن یاری میکرد یاد دوستان بودم... پ.ن: این بیت یکی از بیت هایی هست که روی دیوارهای نزدیک ضریح نوشته شده... خیلی دوست دارم اون شعرا رو... بیشتر به خاطر اینکه باید کلی کلنجار بری تا بفهمی چی نوشته! چون مرتب نوشته نشده! پ.ن: اساسی چسبید نماز عید فطر... پ.ن: درسته که نشد مث همیشه باشه اما یه فرق اساسی و مهم داشت برام و اونم حضور دوستانی بود که همشون بهتر از خودم بودن! از همین تریبون میگم که خیلی خوشحالم کنارتون بودم! سعادتی بود بس بزرگ! البته اگه باز نگید تو که همش تنها میپری!!:دی
التماس دعای فرج...یا علی...
|