سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ساقی رضوان ( شنبه 85/2/2 :: ساعت 7:12 عصر)

به نام او...

هر لحظه که گذراندم لطف و احسان تو به من زیاد شد و من بیشتر و بیشتر نافرمانی و گناه کردم و احسان تو را دیدم . گناه کردم و بخشش تو را دیدم و تو تمام بدیهایم را پوشاندی تا مگر از نا فرمانی دست بردارم و خود را از گناهانی که آبروی من را می برد منع کنم...اما نسیم گذشت تو خواب غفلت را از چشمانم جدا نکرد و باران بردباریت مستی غفلت را از سرم بیرون نکرد ...در هر نفسم صدها نعمت عطا کردی و شکرت را نکردم...اشتباه کردم و به مهر و بخشش تو بیهوده طمع کردم و گفتم که تو می بخشی...حق مردم را ادا نکردم و گفتم که تو رحمان و رحیمی...غیبت و بیهوده گویی کردم و گفتم بزرگی و می بخشی... از نمازم غفلت کردم و گفتم که تو کریمی و غفوری...به مالی که از آن من نبود دست بردم و به عفو تو امید داشتم...از دستوراتت سرپیچی کردم و به گذشتت دل بستم...

... و وای بر من ، وای بر من با ندای تو که فرمودی : «ای انسان چه چیز تو را به خدایت مغرور کرد؟ » زنهار خوبان در من اثر نکرد که فرمودند : «زنهار ، زنهار ای فریب خورده ، به خدا سوگند او گناهان را چنان می پوشاند که گویی بخشیده است . چون خواهی که از گناهان در امان بمانی به خداوند مغرور نشو .»

این همه پند ، برایم فایده نداشت . غفلت کردم و به تو امید داشتم...

ای مهربان ، ای عزیز ، ای لطیف : مرا از گروه غفلت زدگانی که به احسان تو مغرور شدند ، جدا کن . چشمانم را باز کن تا حقیقت را ببینم و دلم را به خیال پوچم خوش نکنم...

با نسیم پر از عطر مهرت از خواب غفلت غرور بیدارم کن ، آب هوشیاری به صورتم بپاش تا با سرمستی غفلت‏ ، هلاک نشوم...

ای عزیز ، یاریم کن ، که دست به سویت دراز کرده ام و کمک کن که محتاج توام...ای عزتمند سراسر مهر...

التماس دعا... یا علی...

 




ساقی رضوان ( چهارشنبه 85/1/23 :: ساعت 6:43 عصر)

 

 

 

 میلاد نور مبارک

 

 

التماس دعا... یا علی...

 




ساقی رضوان ( یکشنبه 85/1/20 :: ساعت 5:19 عصر)

 

God leads us by strange ways;
we know He wills our happiness
,
but we neither know what our happiness is,nor the way.
We are blind; left to ourselves, we should take the wrong way;
We must leave it to Him.

خدا ما را با اشکال مختلف هدایت می کند؛
‍‍،ما می دانیم که او خوشبختی ما را می خواهد .
اما نه می دانیم خوشبختی چیست و نه راه رسیدن به آن را می شناسیم .
ما کوریم ، و اگر به حال خود باشیم ، راه خطا را انتخاب می کنیم .
باید خود را به او بسپاریم .


و من یتوکل علی الله فهو حسبه

التماس دعا...یا علی...

 




ساقی رضوان ( چهارشنبه 85/1/16 :: ساعت 4:28 عصر)

 

دلم برای خدا تنگ شده است . ندای درونی را می شنوم که می گوید بنشین . کمی با او از زبان دل سخن گو . شاید دلتنگی به پایان رسد و یا حداقل مرهمی باشد تا سیاهی های این دلتنگی کمی زدوده شود ولی هر چه هست برای او دلتنگ دلتنگم .  

شاید کسی تا بحال این جمله را بکار نبرده باشد ولی نمی دانم چرا امشب اینقدر هوس کرده ام با خدایم تنها سخن گویم . همانند سخنهای بین دو انسان عاطفی که بعد از مدتها به هم رسیده اند . دلم می خواهد قربان صدقه خدا بروم . به خدا بگویم واقعاٌ از ته دل دوستت دارم . دوست دارم امشب چشمانم را برایش خمار کنم . حلقه اشک را مهمان چشمانم کنم و لب خود را بگزم و به او نگاه کنم و بعد از مدتی که کمی از رؤیتش سیراب شدم ، زبان دلم را به کار بیاندازم و از او بپرسم ؛ عزیز! از دستم ناراحتی؟!

دلت از من گرفته است ؟ میدانم ! و آهی از ته دل بکشم و به احترام عزیز، آن را آهسته بیرون دهم و آه به احترام ، بریده بریده و آهسته بیرون بیاید و باز به نظاره بنشینم . چیزی نمی بینم . هیچ چیز . ولی تمام وجودم از دلم گرفته تا سلولهای چشمم احساس می کنند در مقابلش نشسته ام و به همین خاطر همه نظاره گر اویند.

آه راستی عزیز یادم رفت سلام ، اجازه بدهید می خواهم سؤالی کنم . ببخشید ولی می پرسم حالت خوب است؟

و دلم از روی عشق زار زار می نالد .گریه دلم گریه ایست بسیار شیرین ... ای کاش هر شب دلم بدین حال گریان باشد . گریه دل را دیده ای ؟ مسلماٌ دیده ای . امشب از اول شب دلم چنین گریان است . شاید عزیز از گریه های دلم و شاید از چشمانم و نمی دانم شاید از کلامم در یابدچه سخن هایی با او دارم ولی هرچه هست این را می دانم که دیگر بیشتر از این توان گفتن ندارم . ای عزیز خود دریاب سختی هایم را و خود به هر زبان که دوست داری جوابم بده که دوست دارم هر چه را تو می خواهی . و دریافتم مصداق این شعر را که واقعاٌ نمی شود هر وقت با او بدین حال سخن گفت پس

 

گل عزیز است غنیمت شمریدش صحبت

 

و امشب آغاز سفری است زیبا...

***اللهم عجل لولیک الفرج***

التماس دعا... یا علی...

 




<   <<   41   42      


سفارش تبلیغ
صبا ویژن